کد خبر: ۲۵۸۲۰۰
تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۰

 قاعده‌ای برای قهرمان‌سازی 

 
 
عزیزالله محمدی (امتدادجو)
ما در ادبیات کلاسیک خود و مابین شاعران معروف به شاعران اربعه سرزمین ایران، در قرن هفتم هجری شاعر شهیر و مورد وثوقی برای جهانیان داریم که همگان او را به نام مولانا جلال الدین محمد بلخی و معروف به مولوی یا نسبت به جغرافیا با اسامی دیگر می‌شناسند. او در دیباچه دفتر اول مثنوی معنوی و در بیت چهارم نی نامه این‌گونه سروده است: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش.
در این مجال اگر نخواهیم که شعر را از تفسیر حقیقی خود خارج کنیم باید بگوییم که مفسرین عرصه ادبیات و به‌ویژه ادبیات عرفانی، این بیت و بخصوص مصرع اول را تعبیر به تفسیر آیه« انا لله و انا الیه راجعون»
 می‌کنند، اما در طی سالها و قرنهای متوالی به تناسب نیاز هر فرد یا گروه کارکرد این بیت آنچنان زیاد شد که تبدیل به یک باور عموم و در نهایت در شمایل یک ضرب‌المثل معروف جایی در ادبیات محاوره‌ای باز کرد.
ضمن حفظ بیت مولانا در ذهن تا به این‌جای مطلب، نظر خوانندگان و مخاطبین عزیز را به اصل موضوع ورزش ارجاع می‌دهم که قاعدتا با شکل‌گیری زندگی اجتماعی برای بشر موضوع آمادگی جسمانی نیز برای امورات خاص مورد نیاز بوده و از برجسته‌ترین این امور موضوع جنگ بین افراد و گروه‌ها و قبایل و سرزمین‌ها بوده است.
در این جنگ‌ها رشادت و دلاوری و قهرمانی مبتنی بر توان و قدرت جسمی بود و اساسا قهرمانان با‌اندامی تنومند و ورزیده و پر توان شناخته می‌شدند و آمادگی جسمانی به دلیل جنگ‌های متوالی و حتی به دلیل نوع زیست پر تحرک و پر چالش که برای تهیه و تامین مایحتاج بود از الزامات اولیه برای بقا محسوب می‌شد و هر چه تاریخ بشر به پیش آمد احساس نیاز به مقوله آمادگی جسمانی بیشتر احساس شد و طیف بیشتری از جوامع به سمت کسب این آمادگی رغبت و تمایل نشان دادند تا در گذرزمان با تفکیک نوع کسب آمادگی و توانمند‌‌سازی جسم، واژه‌ای به نام ورزش را پرورش دادند و این واژه با توجه به تنوع و تفاوت و ویژگی‌های مجزا از هم تبدیل به یک مفهومی شد که بخش بسیار مهمی از ساختار وجودی اجتماعات بشری را دربرگرفت.
با شناخت این قاعده که ورزش از ملزومات اساسی قهرمانان هر جامعه برای حفظ آمادگی جسمانی قهرمانان و سربازان برای مقابله با دشمن بود می‌توانیم بگوییم که ورزش به‌طور بنیادی زاییده عرصه جنگ‌های بی‌شمار و بی‌پایان تاریخ بشر است و هر قدر هم که رنگ و شکل و جغرافیا عوض کند این حقیقت را نمی‌تواند از دلیل وجودی خود دور کند. ورزش با پیشینه یاد شده کم کم تبدیل به موضوعی شد که فقط متمکنین و متمولین می‌توانستند از آن بهره‌مند شوند و برای اقشار پایین‌دست به دلیل طبقاتی بودن جامعه امکان نداشت و با توجه به انحصار ورزش در قشر توانمند و پرقدرت جامعه باز کم کم روی عوض کرد و تبدیل به تفریح شد؛هر چند، ورزش بخودی خود دارای ابعاد اجتماعی دیگر از جمله بازی‌های گروهی و محلی نیز بود و این موضوع حتی به اقشار پایین دست نیز تعلق داشت که به همین دلیل گاه رقابت‌هایی نیز بین اقشار بالا دست و پایین‌دست جامعه به‌وجود می‌آمد.
تفریح و به چالش کشیدن شخصی و یا گروهی و مردمی خاص از جغرافیای دیگر، به مرور زمان علت رونق ورزش در تاریخ بود که هیچ‌گاه اصل وجود مبارزه، در آن کم رنگ نشد و بی‌آنکه بخواهیم ورزش را کم ارزش و یا تقبیح کنیم، باید اذعان کنیم که اصل و اساس ورزش که بر مبنی رقابت و مبارزه است دقیقا بستری برای ترویج و یا تشکیل خشونت است.
موضوع ترویج و یا شکل‌گیری خشونت در ساحت ورزش یک موضوع بسیار حائز اهمیت و پر دامنه در حوزه‌های مختلف روانشناسی و جامعه‌شناسی و... است که به این مقال نمی‌گنجد و قطعا صاحبان نظر در این حوزه‌ها می‌توانند نسبت به آن بپردازند اما آنچه که مسلم است در دنیای امروز و در مدخل ورود به سال 2023 میلادی تناقضات در گفتار و رفتار عرصه ورزش در ابعاد بین‌المللی بسیار زیاد است و این عرصه را به عرصه نبردهای دیگری غیر از ورزش تبدیل کرده است.
پیش از جام جهانی 2022 قطر، کریستیانو رونالدو، فوق ستاره پرتغالی دنیای فوتبال در تیم منچستر انگلیس از چندی پیش دچار حاشیه شده بود و با همان حواشی تیم پرتغال را در جام جهانی همراهی کرد که آن هم با نیمکت‌نشینی‌هایی که داشت تبدیل به سوژه خبری برای رسانه‌ها و طرفداران او شد.
در این میان و در بحبوحه مراحل پایانی جام جهانی، باشگاه متمول النصر عربستان در فضای غیر رسمی خبر از انتقال رونالدو به این باشگاه داد که با شدت تمام و با علل گوناگون این موضوع از سوی رونالدو تکذیب شد؛ اما به یک ماه نکشیده این خبر شکل واقعی به خود گرفت و هفته گذشته رونالدو با مبلغی فوق نجومی و با امتیازاتی سوپر ویژه و با اختیاراتی خارج ازعرف در امر باشگاه داری و دنیای فوتبال در نهایت به این تیم پیوست و عملا رونالدو نیز در مقابل وسوسه‌های مادی و پولی به تمام غرور شخصی و حرفه‌ای خود و تمام ایده‌آل‌هایی که برای آینده شغلی خود داشت پشت کرد و شد بازیکن شاخص النصرعربستان که باید ببینیم با وجود آنکه خودش گفته است حضور در النصر برای من پایان نیست بلکه چالش جدید است در آینده کار به چه نحو پیش خواهد رفت.
اما آنچه بیش از پیوستن رونالدو به النصر قابل توجه است؛ نحوه مواجهه و استقبال باشگاه النصر و کشور عربستان از او است که طی یک مراسم پرطمطراق و پر هزینه مراسم معارفه و رونمایی از رونالدو برای طرفداران النصر و برای هواداران رونالدو انجام پذیرفت.
این مراسم که در باشگاه اختصاصی النصر برگزار شد حاوی نکات بسیار مهمی درخصوص جامعه عربستان بود که در نگاه اول به هیچ عنوان قابل تشخیص نیست اما کمی تعمق و تامل در این نوع رفتار -علی‌رغم ظاهر شیک و پر سر و صدای این انتقال و این مراسم – وجوهی از نقاط ضعف و خلاء شخصیتی حاکمیت و جامعه عربستان را به جهانیان نشان داد.
شخص نگارنده در مواجهه با فیلم‌های بالیوودی و همین طور در برخورد با انیمیشن‌های ژاپنی همواره دچار تناقض و چالش مقابل حقیقت و هویت این دو کشور هستم. اگر به مذاق این دو کشور بد نیاید تنها از روی کنجکاوی و از باب نگاه ژورنالیستی برای بنده این سؤال است که چرا تا به این حد مبالغه‌آمیز در فیلم‌های بالیوودی هند، موضوع شجاعت افراد خاصی که مبارزات محیر العقول انجام می‌دهند برجسته است در حالی‌که عموم مردم حاضر در سکانس‌های همان فیلم‌ها شخصیت‌هایی هستند که حتی از عهده کوچک‌ترین مبارزه کلامی یا فیزیکی نیز عاجز هستند. دروغ نگفته باشیم تاریخ را هم که نگاه می‌کنیم هیچ‌گاه در هند قهرمان نامی که بتواند شخصیت تاثیرگذار حداقل منطقه‌ای باشد ندیدیم و همواره لااقل در سده‌های اخیر به رغم جمعیت زیاد و جغرافیای پهناور و امکانات طبیعی، جزء مستعمر‌ها بوده و تنها کسی که در جهان تحت عنوان یک قهرمان یاد می‌شود ماهاتما گاندی است که او هم به قول جرج سوروس و پیروانش تئوری ضد خشونت داشت! پس آیا نمی‌توانیم با خود این نتیجه را بگیریم که در واقع بالیوود تلاش دارد تا خلاء عدم وجود شجاعت اجتماعی در هند را با خلق صحنه‌های مبارزه فیزیکی غیر معقول و غیر واقعی پر کند!؟
در موضوع مشابه با بالیوود، کشورژاپن هم در خلق آثار انیمیشنی دچار غلو و مبالغه در شکل ظاهری شخصیت‌های کارتونی است که عموما در این انیمیشن‌ها چشم‌های «شخص کارکترها»بصورت کاملا درشت و نمایان‌تر از دیگر اعضاء صورت به تصویر در می‌آید و این نیز با اصل فیزیک مردم و جامعه ژاپن در تناقض و تضاد است و این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که گویا جامعه و هنرمندان ژاپن با این شیوه از رفتاررسانه‌ای تلاش دارند خلاء عدم اعتماد به‌نفس خود بابت این موضوع را به این نحو جبران کنند.
البته مثال‌های دیگری از این قبیل را هم می‌توانیم بیان کنیم که آشکارتر این مثالها تشخص بخشی مبالغه‌آمیز به کاراکترهای موش در تولیدات‌هالیوودی و... است که بعد از جنگ جهانی دوم تلاش شده است تا با شخصیت بخشی مثبت و هوشمندانه به این حیوان، صفتی را که به یهودیان اروپا و به‌ویژه به صهیونیست‌ها تحت عنوان« موش کثیف» داده می‌شد را تحت‌الشعاع قرار دهند.
و حالا عربستان! در همه ابعاد، به‌ویژه بعد اجتماعی در دهه‌های اخیر، نه! سده‌های اخیر را هم که مرور کنیم؛ کدام قهرمان را داشته است تا با آن خود را در نزد مردم جهان معرفی کند و با آن بتواند اعتباری کسب کند. به جز معدود رشته‌های ورزشی که عموما هم با تزریق پول و با نفوذ نتایج را کسب می‌کنند به‌طور مطلق در هیچ عرصه‌ای قهرمانی که بتوانند به او تکیه و افتخار کنند ندارند.
مراسم به شدت مبالغه‌آمیز و پر هزینه و پر سر وصدای معارفه کریستیانو رونالدو دقیقا به مثابه همان مثال‌های مورد اشاره درخصوص ژاپن و هند و رژیم جعلی و منحوس صهیونیستی است که در آن تلاش مضاعف و هدفمند شده بود تا با خرید قهرمان جهانی در عرصه فوتبال خلأ وجود هر نوع قهرمان دیگر را پوشش دهند و ‌ای بسا حتی نگاه‌ها را از جنگ یمن با متمرکز شدن بر موضوعات این‌چنینی دور نگه دارند؛ اما از بد حادثه رونالدو – هوشمندانه یا غیر هوشمندانه در همین مراسم و در حین گفت‌وگو با مجری به جای اشاره به عربستان می‌گوید: آفریقای جنوبی! 
و این دقیقا همان نکته یاد شده در شعر مولانا است که شرح آن آورده شد؛ ورزش با همه جذابیت‌ها و با همه منافعی که برای سلامتی جسم دارد تمام و کمال در اختیار سیاست و اقتصاد و حتی امور نظامی قرار گرفته و در هیچ‌کدام از عرصه‌های مورد نیاز جامعه نمی‌توان ورزش را جدا کرد.
بعد از انقلاب اسلامی در سال 57 با توجه به تقابل ایدئولوژیک و ماهوی جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، همواره در تمام رشته‌های ورزشی ورزشکاران ایرانی در اعتراض به اشغال سرزمین فلسطین، به هر شکل ممکن از مبارزه با نمایندگان این رژیم خود داری کرده‌اند که در سال‌های اخیر بر همین اساس شعار جدایی ورزش از سیاست را مطرح و آن را در بوق و کرنا کرده‌اند، اما وقایع روسیه و اوکراین و همین‌طور این‌گونه جذب قهرمانان کشورهای دیگر با پول‌های نفتی و سایر مواردی که در چند وقت اخیر نسبت به ورزش ایران از سوی رسانه‌های معاند دنبال می‌شد و همین‌طور همراهی برخی از چهره‌های ورزشی در امر غیر تخصصی آنان یعنی موضوعات سیاسی و اجتماعی، نشان از آن دارد که ورزش علی رغم شعار المپیک مبنی بر صلح و همدلی، دقیقا به اصل خویش که جهت امر خطیر جنگ بوده است برگشته و تصاویرنقش و نگار و آذین بسته رسانه‌ای در تلویزیون‌های جهان نیز نمی‌توانند این حقیقت را از ذهن روشن و افکار مردم دنیا پنهان کنند.